و در اغاز، كلمه بود و كلمه خدا شد و اين اولين تغيير در كائنات نام گرفت و خدا سخت مشتاق تغيير دادن و بهتر كردن بود ،پس جهان را ساخت و جهان از تنهايي به تنگ امد ،پس بر ان شد كه از نور خدايي بهره گيرد و خود را گرم كند،پس ستارگان نوراني به وجود امدند و نور ستارگان به سمت ستارگان خاموش روان بود و سيارات از نور ستارگان بهره بردند و گرم شدند.
اين اغاز تغيير بزرگتري بود و جهان همچنان در تغيير بود و خدا مشتاق تغيير دادن انسان.پس كل نور جهان در او جاي گرفت و اين اغاز تغيير بزرگي بودو خدا باز هم مشتاق تر و خدا همان انسان بود و انسان همچنان مشتاق تغيير،تغيير،تغيير.