نه کسي آيد نه کسي خواند ز نگاهم هرگز راز منبشنو امشب غم پنهانم که سخنها گويد ساز منتو نداني تنها همه شب باگلها سخن دل را ميگويم من چو نسيمي آرام که وزد بر بستان همه گلها را ميبويم منتنها با گلها گويم غمها را چه کسي داند ز غم هستي چه به دل دارمبه چه کس گويم شده روز من چو شب تارم